عید نوروز 94
کم کم داشتیم به سال تحویل نزدیک میشدیم ساعت سال نو هم دو 15دقیقه و11 ثانیه بود ما هم مثل همه مشغول جمع و جور کردن بودیم بابایی امسال شگین بود و بعد نو شدن سال عیدی هامونو داد دخملی هم سال تحویل بیداربود. و چند دقیقه بعد سال جدید خسته بودیو خوابیدی اینم عکس ها شب سال نو که شب رفتی حموم زودم کلاهتو برداشتی موهاتم که هنوز خیس بود منم تند تند عکس گرفتم از گل بهارم تا صبح که لباس نوتو بپوشیو بری عید دیدنی ...
نویسنده :
مامان مریم
17:39
تو را دوست دارم ....
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم : تو را دوست دارم ! نه خطی ، نه خالی ، نه خواب و خیالی من ای حس مبهم ، تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم : تو را دوست دارم : جهان یک دهان شد هم آواز با ما تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم
نویسنده :
مامان مریم
10:47
یک دختر ناز و مهربون
سلام بچه ها  امروز چهارشنبه 1394/2/9 نازنین زهرا جون و نینی جون عضو نی نی وبلاگ شد با خاطرات شیرین نظر یادتون نره ...
نویسنده :
مامان مریم
20:51